رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
اميررضااميررضا، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

خدا مهربونی کرد

من مامان دو تا فرشته ام

روزت مبارك دختر قشنگممم😍😍

رهاي  عزیزم زیباترینم روزی که تو را در درونم حس کردم حس گرمی تمام  رگ هایم را پر کرد گویا دوباره عاشق شده بودم دختر کوچولوی من .. دنیای من.. تو وصل بودی به بهشت، و من وصل شدم به تو!! و بهشت اینگونه کشیده شد به زیر پاهایم  روزت مبارك نفسمممم  پ ن :اين عكس هنر عكاسي خودته خرداد ماه ٩٨ وقتي كه آتليه بازي ميكرديد خيلي اين عكس رو دوست دارم  😍😍😍 ...
13 تير 1398

جشن تولد با تاخير

دختر قشنگم ميدونم كه جشن تولدت خيلي دير شد ولي بلاخره تونستيم يه شب خوب و خاطره انگيز برات بسازيم...امسال هم مثل هر سال دو تا تولد بود اوليش با مامان اعظم و عمه ها تو يه رستوران با موزيك زنده تو ايام ماه رمضان كه خيلي خوش گذشت .دومي هم با مامان جون و خاله ها و دايي ها بعد از ماه رمضان ...اينو يادت باشه هميشه بهت افتخار ميكنم 😘😘 ...
13 تير 1398

تولدت مبارك عشق مامان و بابا و داداشي

دختر كه داشته باشي  پر از لذت مي شوي هنگام شانه كردن موهاي ظريفش ..... غرق در شوق مي شوي وقتي بعدازظهر گرم تابستان گوشواره هاي ميوه اي گيلاسهاي بهم چسبيده را به گوش هايش مي اندازي و تا انتهاي شادي مي خندي و ميخندد.... تاجي از ياس سفيد حلقه شده را روي  سرش ميگذاري و به عروسك زيبايت افتخار ميكني..... دختر كه داشته باشي بغض ميكني وقتي ميبيني چادر نمازش را به سر كرده و دستانش رو به آسمان است و براي عزيزانش دعا ميكند و ميان بغض لبخند ميزني وقتي ميفهمي كه همه سو قبله اوست وخدا را همه جا حاضر ميداند،چه سجاده اش سوي ديگر از قبله است!... دختر كه داشته باشي همه زندگي ات پر مي شود از شيرين زباني... از فنجان هاي كوچك اسباب باز...
4 خرداد 1398

پس از سالها

سلام دختر قشنگم امروز بعد از سالها ياد اين وبلاگ افتادم ببخش كه يه مدت به واسطه تولد برادرت وقت نكردم برات مطلب و عكسي بزارم سعي ميكنم از اين به بعد از خاطراتت بنويسم .. رهاي عزيزم در ارديبهشت سال نود هشت داراي يك  برادر ٤سال ٤ماهه هستي كلي زيبا شدي اواخر كلاس دوم هستي و تار و تمبك رو خيلي خوب و با علاقه و استعداد داري ياد ميگيري.. يادت باشه تو يه دونه دختر مامان هستي و هميشه عاشقانه دوستت دارم حتي اگه فرصت نكنم برات بنويسم ❤️❤️❤️ ...
5 ارديبهشت 1398

دخترم سه ساله شدددددد

امروز ، نفس من ، عشق من ، امید همه لحظه های من سومین سالروز میلادش را پشت سر گذاشت. خدایا چه معجزه ای است این فرزند ، این ارتباط خونی ، این عشق مادر و فرزندی ؛ اینکه همه زندگیت رو میذاری به پاش ؛ همه قلبت رو میذاری توی این راه ؛ اما نمیدونی آخرش چی میشه ،نمیدونی واقعاً وقتی بزرگ میشه اینو میفهمه که تو اینهمه از خودت ، از لحظه هات ، از عمرت گذشتی تا اون احساس خوشبختی کنه ، تا اون کمبودی رو حس نکنه. هر چند که شاید دونستنش خیلی مهم نباشه ، چون تو برای دل خودت و با عشق این کارها رو میکنی. میدونی که این وظیفه است که تویی که تصمیم گرفتی اون رو به این دنیا بیاری ، پس باید به بهترین وجه تربیتش کنی ، بهترین امکانات رفاهی رو براش فراهم کنی تا او...
8 خرداد 1393

سالگرد یکی شدن منو بابایی

دخترکم 4 سال از زندگی مشترک منو بابایی میگذره و من هر ورز بیشتر عاشقش میشم. هر روز بیشتر تو دلم جا میگیره. بعضی وقتها واقعا احساس میکنم، وجودم لبریز از از شما شده! و چه حس دلپذیری... با حرفهاش آروم میشم، اگرچه ممکنه قبلش تو دلم طوفان باشه. حالا دیگه مطمئن هستم که معنی "... لِتَسکنوا إِلَیها" که خدا گفته چیه؛ چون با تمام وجود احساسش می کنم. خدایا از تو میخوام محبوبم رو حفظ کنی و عشقش رو در دل من عمیق تر قرار بدی، چون میدونم اینطوری راه نزدیک شده به تو هموارتر میشه. خیلی دوستتون دارم اینم همه زندگی من   ...
21 مرداد 1392

25 ماهگی

خدا را شکر که سالمی ،خوب رشد می کنی ، دست و پای قوی داری و جست و خیز می کنی خدا را شکر آنقدر خوب رشد کرده ای که از من دور می شوی با بچه ها همبازی می شوی و حتی با من مخالفت می کنی ... خدا را شکر آنقدر در تکاپویی که روزی چندین بار برای تجربه کردن ،خانه را غرق می کنی در کتاب و اسباب بازی و هرآنچه چشمگیرت باشد... خدا را شکر که تو را دارم...     ...
16 تير 1392

دو سالگیت مبارک

دخترم چقدر زود ۲ سالت شد!!! اونقدر مست بودنتم که اصلاً متوجه گذر زمان نمی شم!!!!!   عاشقانه با ذره ذره وجودم می پرستمت دخترم چون تو نشانه پرودگارم هستی!!!! تو هدیه الهی من هستی!!!  تو دنیای من هستی! پروردگارا با هر دم و بازدم تو را شاکرم !! اول یه معذرت خواهی بابت اینکه ماه قبل نتونستم پستی برات بزارم ..حالم بابت جراحی بینی اصلا خوب نبود یه عکس از ٢٣ ماهگیت ببین تا عکسای تولدت امسال هم مثل پارسال سه بار تولد برات گرفتیم..کی روز تولد خودت که خونه خودمون  سه نفره ..تولد دوم با دوست جونای خودت و من به اتفاق بابایی رفتیم پلی هاووس که کلی به خوش گذشت و بازی کردی ..واما تولد س...
12 خرداد 1392

22 ماهگی رها جونم در دومین نوروز

گل من ... خوب ها را بفهم ... یا بهتر بگویم ، خوب بفهم ! . . بهار آمده و تو در بهار زندگی ات هستی ... هر روز تازه تر و هر روز زیباتر ... هر روزت نو روز است ! تو بهاری بمان همیشه مهربانه کوچکم ! آمده ام اینجا که بنویسم چه معجزه ای بودی تو در این سالی که گذشت ! معجزه ای شیرین و بهاری پیش چشمان ما ! نوروز ٩٢ به روایت تصویر جشن چهارشنبه سوری خونه دایی رضا رها مشغول رقص گنگنام استایل لحظه تحویل سال ٢٢ ماهگی نفس خانم در محمود اباد   ...
18 فروردين 1392

21 ماهگی قشنگترین نعمت خدا

سلام, امروز اومدم به دوست داشتنی ترین موجود دنیا که وارد بیست و دومین ماه از عمر قشنگش شده بگم: "گل خوشبوی مامان 21 ماهگیت مبارک" به نظرم 21 ماهگی نقطه عطف زندگی بچه هاست چون توی این سن آموخته هاشون رو خیلی بارز نشون میدن. دخملی من که دیگه همه کلمات رو تکرار میکنه...میکروفن میگیره دستش آواز میخونه..جای همه چیز رو تو خونه بلده...لباسهاشو میپوشه و در میاره...چند روزی هم میشه که دیگه دوست نداره پوشک بشه و دوست داره تو این زمینه مستقل عمل کنه...دستمو میگیره میبره جلوی یخچال و میگه ننت ( همون دنت)...بهونه شیر رو هم نمیگیره...خیلیییی راحت تر از اون چیزی که تصورش رو داشتم جدا شد..تنها چیزی که از نوزادی تا حالا هیچ تغییری نکرده...موزی...
8 اسفند 1391